تمام هستی من آسمان است
تمام مونسم شب های آن است
منو تنهایی و شب پر ز دردیم
و نالانم که شب رنگ خزان است
شبی در خلوتم یادش نشان شد
بروی ماه عکسش را کشیدم
میان خلوت شب ها نهان شد
چه دورانی که از هجران چشید
چه شب ها تا سحر مدهوش گشتم
به بن بست کج سرما رسیدم
ببار ای نم نم غمگین باران
ببار ای آسمان در سوگ یاران
ببار ای ابر غم دیده ز هجرت
ببار ای ابر چشمم اشکزاران